
با این حال برای این سوال که «تعریف تبلیغات چیست؟» پاسخ ساده و مشخصی وجود ندارد. ظاهراً تبلیغات هم چیزی شبیه خلاقیت و عشق و آرامش است. تقریباً همه میتوانیم تا حد خوبی تشخیص بدهیم که چه چیزی تبلیغ است و چه چیزی نیست. اما تعریف دقیق آن ساده نیست.
شاید جملهای که فلتچر تعریف تبلیغات را در کتاب خود با آن آغاز میکند، برای ما هم نقطهی شروع خوبی باشد:
ما عمداً در جملهی فوق روی عبارت یکی از تاکید داشته ایم. در گذشته، تبلیغات، به عنوان تنها راه ارتباط با مشتری و ارسال پیام به او تلقی میشد. اما امروز دانش بازاریابی به ما آموخته است که هر محصول یا خدمت یا برند، به شکلهای مختلف با مخاطب و مشتریان بالقوه و مشتریان بالفعل خود رابطه برقرار میکند.
بسته بندی هم یکی از شکلهای ارتباط با مخاطب است و ما از طریق آن، پیامهای زیادی به مخاطبان خود میدهیم. حتی میزان تخفیف دادن و تعداد و نحوهی برگزاری حراجها یا برنامههای دورهای فروش شکلی از ارتباط با مخاطب هستند. کاتالوگهای شرکت ما، شکلی از ارتباط در بازاریابی هستند و پیامهای متعددی را به مخاطب و مشتریان ما ارسال میکنند. محل فروشگاههای ما، پوشش همکاران ما و دهها مورد دیگر را میتوان مثال زد که همگی، شیوههایی از ارسال پیام برای مشتریان هستند.
جدای از همهی این موارد، ظهور انواع رسانههای نوین از جمله شبکههای اجتماعی و همچنین شکل گیری نگاه استراتژیک به حوزهی بازاریابی و برندسازی، باعث شده است که ارتباط با مشتریان به صورت ساده و یک سویه باقی نمانده و به فرایندی پیچیده و زنده و تعاملی از طریق کانالهای ارتباطی متعدد تبدیل شود. به همین دلایل است که امروز ما اصطلاح IMC یا Integrated Marketing Communications (ارتباطات یکپارچه بازاریابی) را زیاد میخوانیم و میشنویم.